معامله ی الکی با خدا

چند بار تا حالا خواستم با خدا معامله کنم، و بگم:

از فردا من دیگه فیلم و عکس پورن نگاه نمی کنم، دیگه با هیچ دختری توی اینترنت چت س ک س ی نمی کنم، دیگه خودارضایی نمی کنم. دیگه نمازام رو اول وقت می خونم، دیگه اصلا مثبت ترین آدم روی زمین میشم و فقط و فقط میرم سراغ درس خوندن و علم آموزی. از فردا دیگه با عشق و علاقه میرم حرم امامان و امامزاده ها.

فقط جناب خدا! یه کاری ازت میخوام: یه همسر خوشگل و مهربون!! خیلی فوری و سریع (حداقل در چندماه آینده) آخه نمیشه که آدم در قبال هیچی، بتونه نیازش رو سرکوب کنه و مثبت زندگی کنه! و فقط بشینه عشق وحال دیگران رو تماشا کنه!

چندین باره که این رو گفتم... حتی قبل از اینکه خدا بخواد به من همسر بده، خودم پیش قدم شدم و مثلا سه سال پشت سر هم اینترنت رو گذاشتم کنار، تمام عکس و فیلم پورنی که داشتم دیلیت کردم، دیگه با هیچ دختری توی یاهو مسنجر(که اون زمان رایج بود) حتی چت معمولی هم نکردم. واقعا سخت بود که به خاطر یک امید و یک معجزه ، به خودت فشار بیاری و بری توی باغچه ی خونه، شروع کنی به بیل زدن، کشاورزی کردن، کندن کنده های درخت های خشک شده با کلنگ و عره ی دستی. کَندنِ زمین و تاول زدن دستها ....

واقعا هیچ نتیجه ای نگرفتم. تنها فهمیدم که یا خدا نیست، یا خدا کاری به کار انسان ها و خوبی و بدیشون نداره. امام حسین باشی، سرتو می بُرن، مظلوم باشی تا ابد مظلومی و خدا هم کاری برات نمی کنه. 

.: شرم الکی :. ...