من نمی خواستم کار نامشروع بکنم و نمیخواستم انسان خلافکار و فاسدی به حساب بیام. اما مگه بقیه ی هموطنان من، اصلا نیاز جنسی ندارند؟ پس چرا هیچ کسی من رو درک نمی کنه؟
فشار جنسی، بدترین فشاری هست که یک انسان می تونه تحمل کنه. اگر برای حضور در جامعه، نیاز به سرکوب میل جنسی هست، اساسا چرا این میل آفریده شده؟ و چرا مادامی که احساس کشش نسبت به جنس مخالف داریم، دائما باید این فکر رو از خودمون دور کنیم؟
دیدنِ فیلم های سکسی یا تصاویر بدن لخت دخترها، آدم رو داغون میکنه. اما مگه میشه به اینها نگاه نکرد؟ مغز همش فرمان سکس صادر میکنه، تو هم مثل همه ی انسان های روی کره ی زمین دوست داری به طبیعی ترین خصلت و غریزت پاسخ بدی، اما هیچ دختری وجود نداره.
من نمی دونم چرا هر بار که از این درد توی وبلاگم می نویسم، به جای اینکه کسی درکم کنه، همه فحاشی و انتقاد می کنند؟ واقعا هیچ کسی میل و نیاز جنسی نداره؟ واقعا کسی نیست که دلش بخواد بدون اینکه بیماری های مقاربتی و ایدز بگیره، بدون اینکه آبروش بره، بدون اینکه عذاب وجدان داشته باشه، این نیازش برطرف بشه؟
من بابت برطرف شدن نیاز جنسیم، به افسردگی مبتلا شدم. فکر نمیکنم حتی یک پسر هم وجود داشته باشه که تا سن 30 سالگی، حتی یک بار هم دست یک دختر رو نگرفته باشه و هر بار که توی اتوبوس یا مترو میره و دختری رو می بینه، آرزو کنه: کاش میشد فقط دست ناز این دختر رو گرفت! و بعد ببینه که نمیشه و ممکنه اون دختر جیغ بزنه.
چیکار کنیم که دخترها بفهمن، نیاز جنسی داشتن، مساوی بی حیایی و فاحشگی و خرابی نیست؟ من خیلی آدم ساکت، مودب و خجالتی هستم و هیچ وقت قصد آزار هیچ دختری رو نداشتم، ولی آیا کسی هست به من بگه با میل جنسیم باید چیکار کنم؟ این میل، اجازه ی حضورم در جامعه رو گرفته. من بعید میدونم که پسرهای جامعه ی ما، در دهه ی 20 سالگی زندگیشون، فقط به صورت مثبت به فکر درس خوندن و کار کردن باشن و میل جنسی رو به ازدواج موکول کنند.
چرا پس این درد و رنج و شکنجه، تمومی نداره؟ حتی یک دختر هم نیست که بشه یک بار به صورت راحت باهاش حرف جنسی زد، بشه اندامش رو دید، بشه یک مقداری از نظر جنسی باهاش تخلیه شد. به خدا سن 30 سال، سن بالایی هست برای اینکه هنوز باکره باشی!
برچسب : خوابیدم, نویسنده : 4sharmealaki1 بازدید : 75